You are currently viewing نبرد بیگنگ، مقدمه و شرح نبرد، پیامدها و نتایج

نبرد بیگنگ، مقدمه و شرح نبرد، پیامدها و نتایج


نبرد باک گانگ یا نبرد باک گانگ گو که به ژاپنی نبرد هاکوسو کینوئه و در چینی بایجیانگ کو نیز شناخته می‌شود، نبردی بود که بین نیروهای احیای باکجه و متحد آنها سلسله یاماتو ژاپن در برابر نیروهای متحد سیلا و امپراتوری تانگ چین این نبرد بر روی رودخانه بنگما یا باک، که مسیر پایینی رودخانه گئوم در منطقه جولابک کره است، رخ داد. نیروهای سیلا و تانگ یک پیروزی قاطع به دست آوردند و در نتیجه ژاپنی های یاماتو متقاعد شدند که از امور شبه جزیره کره عقب نشینی کنند. جنبش احیای بچه نیز در حال از بین رفتن است.

معرفی

در نیمه اول هزاره اول پس از میلاد، تمدن کره بین سه پادشاهی باکجه، سیلا و گوگوریو تقسیم شد. با وجود شباهت‌های فرهنگی و استفاده از زبان‌های قابل فهم متقابل (در حالی که زبان شیلا در مطالعات مدرن به عنوان کره‌ای قدیم توصیف می‌شود، زبان‌های باکجه و گوگوریو به طور کامل تأیید نشده‌اند. با این حال، منابع مدرن نشان می‌دهند که این امکان وجود دارد که زبان‌های سه پادشاهی متقابل قابل فهم بودند، برای مثال، باکجه ممکن است از دو زبان استفاده کرده باشد که یکی از آنها مربوط به زبان کره‌ای قدیم و دیگری مربوط به زبانی به نام ژاپنی شبه جزیره بود (منابع سنتی و برخی منابع مدرن اشاره می‌کنند. که بکجه و گوگوریو از یک زبان استفاده می کردند، (زیرا آنها می گویند که باکجه توسط مهاجران کوگوریو ایجاد شده است.) حاکمان شبه جزیره در جنگ ها با یکدیگر می جنگیدند. علاوه بر رقابت در شبه جزیره کره، امپراتوری کوگوریو درگیر جنگ های دوره ای نیز بود. با سلسله‌های سویی و تانگ چین، پادشاهی‌های کره همیشه دشمنان نظامی یکدیگر نبودند و اتحاد آنها اغلب تغییر می‌کرد، یک پادشاهی با یکی از دو پادشاهی دیگر متحد می‌شد تا بعداً علیه آن پادشاهی مخالفت کند. یا اینکه همان پادشاهی گاهی با پادشاهی دیگر در برابر پادشاهی که ابتدا با آن در جنگ بوده متحد می شود. برای مثال، شیلا و بکجه علیه گوگوریو متحد شدند (از اواخر دهه 420 تا اوایل دهه 550 متحد بودند)، و بعدا شیلا (یا باکجه) به دیگری خیانت کرد (این اتفاق در سال 553 رخ داد، زمانی که شیلا کنترل کل حوضه رودخانه هان را به دست گرفت. تا سال 660 پس از میلاد، این وضعیت تقریباً سه تا چهار قرن ادامه داشت.

شیلا یک اتحاد مداوم با سلسله تانگ داشت که قدمت آن تقریباً به زمان به قدرت رسیدن تانگ در دهه 620 باز می‌گردد. تانگ یک سری حملات را علیه کوگوریو انجام داد، اما هرگز نتوانست آن را فتح کند. تمام حملات تانگ از شمال به جنوب بود. تانگ به این نتیجه رسید که بهترین استراتژی برای به زانو درآوردن گوگوریو، حمله همزمان از جبهه های شمالی و جنوبی با کمک متحدش شیلا است. اما برای این کار، آنها مجبور بودند باکجه (یکی از متحدان گوگوریو در آن زمان) را از بین ببرند و یک پایگاه عملیاتی در کره جنوبی برای جبهه دوم ایجاد کنند. لشکرکشی به بکجه در سال 660 میلادی آغاز شد.

شیلا و تانگ با کمک یکدیگر به بکجه حمله کردند و پایتخت آن سابی را تصرف کردند و آن سلسله را سرنگون کردند. آنها همچنین آخرین پادشاه Bekje Ouija و بیشتر خانواده سلطنتی را دستگیر کردند. اما مردم بکجه اندکی پس از این واقعه قیام کردند و حکومت شیلا و تانگ را در مناطق وسیعی از شمال باکجه سرنگون کردند. یک ژنرال از بکجه به نام بوکسین تلاش کرد تا 40 شهر از دست رفته را که هنوز تحت کنترل شیلا و تانگ بودند بازیابی کند. او همچنین شاهزاده بویو ژاپن را احضار کرد (چند نفر از اعضای خانواده سلطنتی باکجه به عنوان مهمان دولت ژاپن حضور داشتند) و 100 زندانی تانگی را برای درخواست کمک نظامی به دربار یاماتو فرستاد. ژنرال بوکسین شاهزاده بویو پونگ را به عنوان پادشاه جدید باکجه معرفی کرد. اگرچه نیروهای احیاگر چند موفقیت اولیه در برابر نیروهای تانگ و شیلا به دست آوردند، اما در سال 662 آنها با مشکل جدی مواجه شدند و مناطق تحت کنترل آنها به قلعه چوریو و اطراف آن محدود شد. وقتی اوضاع از بد به بدتر شد، بویو پونگ از ترس یک توطئه، بوکسین را کشت.

باکجه و یاماتو ژاپن متحدان دیرینه ای بودند و خانواده های سلطنتی آنها با هم فامیل بودند. سقوط باکجه در سال 660 ضربه هولناکی به دربار سلطنتی یاماتو وارد کرد. شهبانو صائمی گفت:

ما می دانستیم که در زمان های قدیم مواردی وجود داشت که سربازان درخواست کمک می کردند. کمک در مواقع ضروری و احیای مردگان، جلوه ای از اصول عادی حق است. زمین باکجه به سمت ما دراز کرد و خود را به دامان ما انداخت. راه حل ما برای این مشکل تزلزل ناپذیر است. ما دستور جداگانه ای به ژنرال های خود خواهیم داد تا همزمان از صد مسیر در بکجه پیشروی کنند. “

ملکه سایمی و ولیعهد ناکانو، که بعداً امپراتور تنجی شد، تصمیم گرفتند یک نیروی اعزامی به رهبری آبه نو هیرافو را برای کمک به نیروهای احیای محاصره شده باکجه بفرستند. این سربازان عمدتاً از مردان قوی تشکیل شده بودند که از مناطق غربی هونشو، شیکوکو و به ویژه کیوشو استخدام شده بودند. در همین حال، جنگجویان اهل کانتو و شمال شرقی ژاپن نیز حضور داشتند.

ملکه سایمی پایتخت را به کاخ موقت آساکورا در نزدیکی کارخانه کشتی سازی در شمال کیوشو منتقل کرد تا شخصاً بر عملیات نظامی نظارت کند. در کتاب منیوشو آمده است که وقتی ناوگان اصلی به راه افتاد، ملکه سایمی یک واکا (شعر ژاپنی) خواند:

من از خلیج نیکیتا به قصد اینکه منتظر طلوع ماه قبل از ورود به داخل باشم، حرکت کرده بودم، اما یک جزر و مد وجود دارد، پس پارو بزنید و بروید!

شهبانو اندکی پس از آخرین موج سربازان یاماتو به کره درگذشت. ولیعهد (تنجی) بقایای ملکه را به آهسوکا بازگرداند. تنجی با لباس سفید در کاخ موقت ناگاتسو در کیوشو مستقر شد و روند نظارت بر کمپین را آغاز کرد.

در حدود اوت 661 پس از میلاد، پنج هزار سرباز، 170 کشتی و ژنرال آبه نو هیرافو وارد قلمرو تحت کنترل نیروهای احیای باکجه شدند. نیروهای کمکی اضافی ژاپنی در سال 662 وارد شدند که شامل 27000 سرباز تحت فرماندهی Kamitsukeno Kimi Wakaku و 10000 سرباز تحت رهبری Yohara no Kimi بود.

نبرد

در سال 663، نیروهای احیای باکجه و ناوگان یاماتو در جنوب باکجه در تلاش برای آزادسازی پایتخت جنبش احیای باکجه در چوریو گرد هم آمدند. هوریو توسط نیروهای شیلا محاصره شد. ناوگان یاماتو نیروهای زمینی را از رودخانه گیوم به چوریو منتقل می کند و محاصره را رفع می کند. اما تانگ همچنین هفت هزار سرباز و 170 کشتی را برای جلوگیری از آزادسازی پایتخت از نیروهای کمکی یاماتو فرستاد.

در 4 اکتبر 663 پس از میلاد، پیشتاز ناوگان ژاپنی تلاش کرد راه آنها را باز کند، اما کشتی های تانگ محکم ایستادند، حملات را دفع کردند و به شکل منظم خود ادامه دادند.

در 5 اکتبر 663 که مصادف با روز دوم نبرد بود، ورود نیروهای کمکی ژاپنی باعث شد که نیروهای آنها چندین برابر ناوگان تانگ که در مقابل آنها صف آرایی کرده بودند، بیشتر شود. اما رودخانه به اندازه‌ای باریک بود که ناوگان تانگ می‌توانست جلوی آن را بپوشاند و تا زمانی که خطوط نبرد منظم خود را حفظ کند، از جناحین خود محافظت کند. ژاپنی ها که از برتری عددی خود جسور شده بودند، حداقل سه بار در روز به ناوگان تانگ حمله کردند. اما تانگ هر سه حمله را دفع می کند. در پایان روز، زاپنی ها خسته شده بودند و ناوگان آنها به دلیل حملات مکرر برای شکستن خطوط تنگی، انسجام خود را از دست داده بود.

ناوگان تانگ با درک وضعیت مساعد چرخید و ضد حمله کرد. آنها جناح چپ و راست ژاپنی ها را درهم کوبیدند، ناوگان آنها را پوشاندند و با چسبیدن به کشتی هایشان از حرکت یا عقب نشینی دشمن جلوگیری کردند. بسیاری از ژاپنی ها در آب افتادند و غرق شدند و بسیاری از کشتی هایشان سوخت و غرق شدند. ژنرال ژاپنی اچی نو تاکوتسو در نبرد تن به تن پس از پرتاب بیش از ده مرد به زمین کشته شد.

منابع ژاپنی، کره ای و چینی به تلفات سنگین ژاپنی ها اشاره می کنند. به گفته نیهون شوکی، 400 کشتی ژاپنی در این نبرد از دست رفتند. منابع چینی نشان می دهد که ده هزار ژاپنی کشته شدند.

مشارکت شیلا در نبرد شامل یک نیروی سواره نظام بود که نیروهای زمینی احیای باکجه را که از ناوگان یاماتو در ساحل رودخانه پشتیبانی می کردند، شکست داد. مشخص نیست که آیا این اتفاق قبل یا در طول عملیات نیروی دریایی ژاپن برای نبرد با کشتی‌های تانگ رخ داده است.

در 13 اکتبر 663، در حالی که سربازان یاماتو برای شکستن محاصره حضور نداشتند، قلعه چوریو به نیروهای شیلا و تانگ تسلیم شد. بویو پونگ سوار قایق شد و با چند تن از پیروانش به گوگوریو گریخت.

نتایج

نبرد باکگانگ بزرگترین شکست ژاپن را در تاریخ پیشامدرن رقم زد. این شکست ژاپن بزرگ تلقی می شود. ژاپن یک متحد کلیدی در آب و هوای شرق آسیا و همچنین پیوند مستقیم با فرهنگ و فناوری قاره ای را از دست داد. به دلیل شدت و مقیاس شکست، دربار یاماتو از حمله تانگ یا شیلا بیم داشت. آنها با ساختن شبکه عظیمی از استحکامات ساحلی در طول سالهای باقی مانده از قرن هفتم پاسخ دادند. در سال 664، دادگاه یاماتو در جزیره تسوشیما، جزیره ایکی و شمال کیوشو، نگهبانان مرزی و آتش‌سوزی هشدار داد. همچنین در اطراف قلعه های واقع در کیوشو که مجموعاً قلعه آبی نامیده می شدند، خاکریزهای ذخیره آب ساخته شد. در سال 665، دربار یاماتو ژنرال ها و هنرمندانی را از باکجه فرستاد تا یک استحکامات در ناگاتو و دو استحکامات دیگر در کیوشو بسازند. استحکاماتی در سال 667 در منطقه یاماتو، دیگری در سانوکی و دیگری در جزیره تسوشیما ساخته شد. ژاپنی ها به دلیل عدم آگاهی از جنگ شیلا تانگ (676-676) تا سال 701 به ساختن استحکامات ادامه دادند. در آن زمان متوجه شدند که شیلا دیگر با تانگ اتحاد ندارد.

این نبرد آخرین ضربه به Baekje است که امیدهای احیای پادشاهی را از بین می برد. بسیاری از مردم به کوگوریو یا ژاپن گریختند. به اعضای خانواده سلطنتی باکجه که به ژاپن گریختند، عناوین و رتبه‌های مشابهی در دربار یاماتو داده شد، و پناهندگان سلطنتی خارج از باکجه، وضعیت شهروندی واقعی یا وضعیت هنرمند ویژه را دریافت کردند.

این پیروزی به تانگ کنترل تمام قلمروهای سابق باکجه در کره را داد و یک پایگاه امن در جنوب غربی کره ایجاد کرد که از آنجا با متحد شیلا خود علیه گوگوریو حمله ای دوطرفه انجام داد. اتحاد سیلا تانگ برای اولین بار در سال 661 از جنوب به گوگوریو حمله کرد و سرانجام پیونگ یانگ، پایتخت گوگوریو، در سال 668 سرنگون شد. در همان سال، تانگ گارد امدادی شرق را برای کنترل شبه جزیره کره تأسیس کرد.

خط قرمز قدرت احیای بکجه و خط آبی قدرت ترکیبی تانگ و شیلا را نشان می دهد.

مشکلات اساسی

این نبرد سوالات جالبی را در مورد رابطه ژاپن با دولت های کره و سطح پیشرفت آنها در آن زمان ایجاد می کند. مثلا چرا این اتفاق ناگوار برای ژاپنی ها در مقابل ارتش تانگ افتاد؟ به گفته چندین محقق، واضح است که حداقل در قرن هفتم چینی ها سلاح های بهتری داشتند و از همه مهمتر سربازان و افسران آنها با تجربه و منظم تر بودند. علیرغم سال‌ها اصلاحات بر اساس الگوی سرزمین اصلی چین، ارتش‌های یاماتو از تکنیک‌های پیاده نظام سازمان‌یافته ارتش‌های چینی استفاده نکرده بودند. علاوه بر این، ژاپنی‌های یاماتو هنوز یک کشور نوپا و در حال توسعه بودند، که عملاً توسط نیرومندان محلی اداره می‌شدند که هیچ شکل واقعی از دولت واحد نداشت. علاوه بر این، سربازان ژاپنی از نیرومندان محلی از سراسر کشور به خدمت گرفته شدند. این مردان قدرتمند بر قلمرو خود حکومت می کردند (به شکلی بدوی از فئودالیسم). اعتقاد بر این است که هرگونه استانداردسازی سلاح ها یا تکنیک های واحد در میان ژاپنی ها در بهترین حالت حداقل بوده است.

بسیاری از محققان متحیر بودند که چرا یاماتو وارد عمل شد و هر کاری که می توانست برای محافظت از بکجه انجام داد. بروس باتن آن را خلاصه می کند:

چرا ژاپنی ها باید خود را وارد جنگی کنند که اگر کاملاً یک درگیری در شبه جزیره کره نباشد، حداقل ارتباط مستقیمی با خاک ژاپن نداشته باشد؟ پاسخ به این سوال آسان نیست. “

نبرد (در میان اسناد دیگر) همراه با کل فرآیند آماده سازی پشت صحنه به وضوح روابط قوی بین ژاپنی های یاماتو و پادشاهی کره ای باکجه را توصیف می کند. این همکاری ها فراتر از منافع معمول نظامی، سیاسی و نظامی دو کشور بود. یک زبان شناس به نام جی. مارشال اونگر، بر اساس شواهد زبانی، معتقد است که بکجه را می توان ادامه جامعه اولیه ژاپنی به جا مانده از مهاجرت های یایویی در سراسر شبه جزیره کره دانست، اما هنوز ارتباط قابل توجهی با مردم یایویی دارد و نوادگان آنها ادامه دادند. با این حال، پدیده پناهندگان نخبه که از درگیری های سیاسی در شبه جزیره فرار می کنند و در یاماتو مستقر می شوند، حداقل از قرن پنجم پس از میلاد در چندین موج تکرار شده است.