You are currently viewing تیمور رحمانی: تصمیمات مالی دولت عامل اصلی تورم است

تیمور رحمانی: تصمیمات مالی دولت عامل اصلی تورم است


اگرچه اکثر اقتصاددانان کشور پذیرفته اند که تغییر در حجم پول یا به عبارت دقیق تر، تغییر در حجم نقدینگی خارج از ظرفیت تولیدی اقتصاد (صرف نظر از نحوه شکل گیری این رشد نقدینگی) عامل اصلی شکل گیری و تداوم تورم بالا در اقتصاد ایران، اما در جلسات اقتصاددانان معمول است که چند نفر این را باور نداشته باشند و در مورد مسائلی مانند مشکلات ساختاری صحبت کنند (که البته نمی دانم چرا این ساختارها چیست؟ در افغانستان و در یک اقتصاد بزرگ با ساختار متنوع تولید کالا و خدمات و ارتش بزرگ دانش تحصیل کرده و مدرن و دارای سطح قابل قبولی از زیرساخت های اقتصادی مشکلات وجود ندارد). به ویژه برخی از تحلیلگران اقتصادی کشور تورم فشار هزینه و افزایش نرخ ارز متاثر از وجود تحریم ها را دلیل بالا بودن تورم در اقتصاد ایران عنوان می کنند.

یک نتیجه نگران‌کننده و نگران‌کننده برای کشور که از این نوع تحلیل‌ها ناشی می‌شود این است که تورم خارج از کنترل ماست و تحت تأثیر عوامل خارجی شکل می‌گیرد و بهتر است روی تولید تمرکز کنیم. به همین دلیل از نظر این معدود تحلیلگران، هرگونه تلاش سیاستگذار پولی برای کنترل تورم از طریق توقف نرخ رشد نقدینگی، عامل محدودکننده تامین مالی تولید و در نتیجه عامل رکود بدون برجای گذاشتن اثر محسوس در تورم. . اجازه دهید از برخی شواهد تجربی برای آزمایش اعتبار عبارت فوق استفاده کنیم.

نباید فراموش کرد که هر ادعایی که به راحتی با شواهد تجربی رد شود، ادعای علمی قابل قبولی نیست. برزیل کشوری است که از سال 1822 داده های تورمی پراکنده ای دارد و یکی از کشورهایی است که در ایجاد تورم بسیار موفق است. به گونه ای که در دوران سیستم پایه طلا که تورم پدیده نادری در جهان بود، برزیل بارها تورم دو رقمی را تجربه کرد. پس از جنگ جهانی دوم، برزیل به تورم دو رقمی ادامه داد و به تدریج وارد ابرتورم شد. به گونه ای که از اوایل دهه 80 تا 94 تورم همیشه بالای 100 درصد بود و در اوج خود در سال 90 به 2948 درصد رسید (این را با تورم بین 40 تا 50 درصدی 5 سال گذشته اقتصاد ایران مقایسه کنید، چقدر ناامیدی است. و بدبختی بر ما تحمیل شده است.

نرخ تورم در برزیل 1981-2022

در نمودار حاضر، نرخ تورم در برزیل برای سال های 1981 تا 2022 از پایگاه داده فدرال رزرو سنت لوئیس استخراج شده است. همانطور که از نمودار هویدا مشخص است، پس از سال 1994 و بر اساس تصمیم مقامات اقتصادی برزیل برای پایان دادن به تورم بالا، نرخ تورم به شدت شروع به کاهش کرد و از سال 1997 به بعد تک رقمی شد و تک رقمی باقی ماند. سوال این است که کشوری با سابقه تقریبا دو قرن تورم بالا و تورم بالای 100 درصد به مدت 14 سال در دهه های 1980 و 1990 چه نوع تغییری را تجربه کرده است که تورم به سرعت تک رقمی شد و تک رقمی شد؟ قبل از سال 1994 متحمل شوک‌های قیمتی مکرر شد و نرخ ارز به‌طور برون‌زا جهش کرد که تورم‌های وحشتناکی را متحمل شد و پس از سال 2014 به یکباره همه این مشکلات کنار گذاشته شد و تورم در برزیل تک رقمی شد. واقعیت این است که کاهش و تک رقمی شدن تورم در برزیل محصول یک برنامه کنترل تورم خاص است که در آن احیای انضباط مالی به معنای عام آن نقش اصلی را ایفا می کند. همین را می توان در مورد ترکیه نیز گفت. از سال 1971 تا 2003، ترکیه تورم دو رقمی، اغلب بالای 20 درصد را تجربه کرد و در اوج خود در سال 1994، تورم 105 درصدی داشت. از سال 2002 برنامه کنترل تورم را آغاز کرد و از سال 2004 تا 2016 تورم تک رقمی را ادامه داد و در واقع طی یک برنامه کاهش و کنترل تورم مشخص توانست تورم را تک رقمی کند و این دستاورد تنها زمانی از بین رفت که رجب طیب اردوغان تصمیم به نابودی گرفت. این دستاورد

آیا می توان گفت که شوک های هزینه ای یا جهش های برون زا در نرخ ارز در ترکیه قبل از سال 2002 و پس از سال 2016 وجود داشته و به طور ناگهانی بین سال های 2002-2016 ناپدید شده است؟ تجربه خود ما وقتی از تورم تک رقمی پایین در دهه 1340 به تورم دو رقمی در دهه 1350 رسیدیم و نرخ تورم در سال 56 به 25 درصد رسید، آیا جهش نرخ ارز و شوک هزینه رخ داد؟ آیا در اوایل دهه 1370 یک شوک نرخ ارز و هزینه خارجی وجود داشت که تورم را به 50 درصد رساند یا انبساط پولی و مالی و توسل به استقراض برای افزایش ثروت منجر به چنین وضعیتی شد؟ آیا می توان آن را به شوک هزینه و جهش نرخ ارز در سال 2018 نسبت داد، زمانی که درآمد نفتی فراوان بود و نرخ ارز ثابت بود، اما نرخ تورم به 25 درصد رسید؟

یکی دیگر از مشکلات برجسته این است که عامل اصلی تورم بالای فعلی اقتصاد ایران، تحریم‌هایی است که با فشار بر نرخ ارز و افزایش هزینه تجارت خارجی موجب تورم می‌شود.

شکی نیست که شوک های عرضه و تقاضا می توانند به طور موقت بر تورم نیز تأثیر بگذارند. اما این تکانه ها به جای اینکه عامل تورم بالا در کشور باشند، تنها باعث انحراف موقت تورم از روند بلندمدت خود می شوند و در صورت عدم رشد نقدینگی نمی توانند تورم بالا را حفظ کنند. اگرچه من متخصص روابط بین الملل نیستم، اما درک من از اقتصاد باعث شده است که به این نتیجه برسم که تحریم ها اولاً برای جلوگیری از رشد بالا و پایدار اقتصاد ایران و ثانیاً برای وابسته کردن رشد اقتصادی ایران به کاهش منابع طبیعی و کاهش منابع طبیعی است. تخریب منابع طبیعی نتیجه جایگاه ایران در اقتصاد جهانی و کاهش قدرت چانه زنی ایران در روابط بین الملل در آینده را تحلیل کنید.

البته نظریه پردازان از وضعیت اقتصاد ایران فراتر از تحریم ها آگاه بودند و از آنجایی که می دانستند اقتصاد ایران عادت به ایجاد نیروهای تورم زا دارد و به راحتی تسلیم نشدند، پس می دانستند که علاوه بر کاهش متوسط ​​اقتصاد ایران رشد و بدتر شدن وضعیت اقتصادی ایران با افزایش تورم، آسیب پذیری آن افزایش یافته و هدف آنها بهتر برآورده می شود. دلیل اینکه اقتصاد ایران تحت تحریم‌ها جهش تورمی را تجربه می‌کند این نیست که خود تحریم‌ها چنین تأثیری دارند (چون اگر اینطور بود، افغانستان با اقتصاد بسته، محروم از روابط مالی و تجاری با جهان، که به نوعی تحریم کامل، باید تورم های شدید را تجربه کند).

دلیل جهش تورم پس از تحریم این است که اقتصاد ایران با تصمیماتی که منجر به رشد نقدینگی بالا می‌شود، همواره تقاضایی فراتر از توان تولید کالا و خدمات ایجاد می‌کند و با توسل به رانت و واردات منابع طبیعی، از اثر تورمی محسوس آن جلوگیری می‌کند. هر بار که تحریم‌ها تشدید می‌شوند، امکان استفاده از رانت منابع طبیعی برای کنترل تورم از بین می‌رود و در نتیجه تورم بالایی به دلیل تصمیم‌گیری برای ایجاد تقاضا با تکیه بر منابع بانکی و رشد نقدینگی رخ می‌دهد.

حتی اگر تحریم خود عامل تورم باشد، عمدتاً با افزایش قیمت نسبی کالاها و خدمات مهم در شاخص قیمت متکی بر واردات، یک جهش موقتی در تورم ایجاد می کند، نه از هزینه مسکن به قیمت لباسشویی. خدمات و قیمت زالزالک کوهی باعث جهش می شود. به بیان ساده، تحریم ها و پیامدهای آن باعث ایجاد مشکلاتی می شود که با توسل به پول سازی سعی در حل آن ها داریم و سپس مکانیسم هایی فعال می شود که نه تنها نیروی تورمی موجود را حفظ می کند، بلکه تقویت می کند.

اما خاطرنشان می‌شود که در شرایط تحریم و شوک‌های هزینه‌ای که تورم برون‌زا به اقتصاد کشور تحمیل می‌شود، سیاست‌گذار نباید در سیاست‌های کلان اقتصادی خود انقباض داشته باشد و به انقباض انقباضی تامین مالی شرکت‌ها دامن بزند. نوعی استدلال با سفسطه است. اگر تحریم و جهش نرخ ارز باعث جهش موقت تورم شد که معمولاً نرخ بهره واقعی را به میزان قابل توجهی کاهش می داد، مشاغلی که به منابع مالی خارج از شرکت خود متکی بودند از کاهش نرخ سود واقعی سود می بردند. نباید فراموش کرد که بخش بزرگی از کسب و کارهایی که با اتکا به منابع بانکی ایجاد می‌شوند، عملاً نه بر اساس توانایی کسب‌وکار خود، بلکه با رانت نهفته در تسهیلات بانکی زنده می‌مانند و به همین دلیل است که علی‌رغم نقش بسیار ضعیف رشد بهره‌وری در اقتصاد. رشد، اکثر شرکت هایی که به منابع متکی هستند، به بانکداری دسترسی دارند، سود بیشتری نسبت به معمولی کسب می کنند. هر گاه تلاشی برای کاهش این سودآوری مبتنی بر رانت توسط دولت (چه در شرایط تحریم و چه در شرایط غیرتحریمی) صورت می گیرد، دلایل نارضایتی این گونه شرکت ها را بیان می کند و تحت عنوان محدودیت و دشواری تامین مالی برجسته می شود.

در واقع، در محیط‌های غیرمجاز و به‌ویژه جایی که درآمدهای نفتی قابل توجه است. از آنجا که رانت در سیستم بانکی با رانت منابع طبیعی پشتیبانی می شود، تورم مهار شده و شرکت ها سودآور هستند، اما زمانی که تحریم وجود دارد، رانت در سیستم بانکی با رانت منابع طبیعی پشتیبانی نمی شود و به عنوان یک در نتیجه تورم افزایش می‌یابد و سودآوری شرکت‌ها نیز تا حدودی کاهش می‌یابد و تلاش سیاست‌گذار برای محدود کردن تورم با کاهش پول، دلیل کاهش این رانت را فراهم می‌کند و همین عامل باعث محدودیت تامین مالی شرکت‌ها در ایران می‌شود. اقتصاد ضمناً این شرکت های ناکارآمد قدرت لابی گری دارند و در شرایط تحریم و مشکلات پیش روی اقتصاد کشور با گرفتن اکثر ابزارهای بانکی کار را برای سایر شرکت ها به ویژه شرکت های کوچک و متوسط ​​سخت می کنند. برای به دست آوردن منابع مالی البته اینکه این انقباض چگونه باید انجام شود و سیاست مالی و پولی باید چگونه باشد تا اثرات منفی کمتری بر بخش تولید داشته باشد، موضوعی است که می‌توان به طور جداگانه به آن اشاره کرد.

نتیجه کلی بحث این است که در تمام پنج سال گذشته که تورم بالای 40 درصد بود، بخش مهمی از تورم هنوز منشأ پولی داشت و تصمیمات مالی دولت (چه در قالب بودجه عمومی، چه در قالب بودجه شرکت‌های دولتی و یا در قالب شرکت‌ها) غیردولتی اما تحت مدیریت دولت، چه به صورت نقل و انتقالات مکتوب و چه غیرمکتوب به سیستم بانکی) عامل شکل‌گیری آن است. محدود کردن تورم نیز به صورت خودکار اتفاق نمی افتد، بلکه نیازمند تلاش دولت (نه فقط بانک مرکزی) برای کاهش تسلط بر امور مالی عمومی است. البته علاوه بر کاهش تسلط بر مالیه عمومی، محدود کردن نقدینگی متاثر از ترازنامه های ناسالم بانکی نیز حائز اهمیت است. اگر و تنها در صورت انجام این دو، آنگاه سیاست نرخ بهره می تواند تورم را با هزینه کمتری کنترل کند.

آیا این اخبار اقتصادی برای شما مفید بود؟ امتیاز خود را ثبت کنید

(جمع: ۰ میانگین: ۰)